آدریناآدرینا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

بهترین هدیه ی زندگی مامان و بابا

14 ماهگی همه وجودممممممممممم

سلام عشق مامانییییییییییییی دختر نازم عسلم عشقم جونم الهی مامانی فدات بشههههههههه 14 ماهگیت مباااااااااارک عزیزمممممممم دخمل مامان خیلی شیطون شدیااااااااااا یه جورایی از در و دیوار بالا میری و یه کم هم کارای خطرناک میکنی باید همش چشمم بهت باشه تا خدایی نکرده اتفاقی نیفته برات....... عاشقتمممممممممممممممممممممممم 
8 اسفند 1391

خاطرات یه فرشته

دختر نازنینم بالاخره دست از تنبلی برداشتم و برای تو گلم وبلاگ درست کردم تا بتونم اینجا خاطراتت رو ثبت کنم تا روزی بخونی و بدونی که مامان و بابا چقدر عاشقت هستن  الان که دارم برات می نویسم داری با گوشی صحبت می کنی و با مخاطبت که نمیدونم کی هست دعوا میکنی تو این 1 سال و 1 ماه و 26 روز که از عمر تو گل نازم میگذره من بهترین و زیباترین حس دنیا رو داشتم و دارم و با وجودت عشققققققققققققق میکنم مامانی   این روزها خیلی خیلی شیرین و بامزه شدی عزیز دلم دیگه کمتر 4 دست و پا میری و خیلی دوست داری راه بری عروسکت رو بغل میکنی و شروع میکنی به راه رفتن ههههه خیلی هم دوس داری موقع راه رفتن برقصی و رقصت هم خیلییی خوبه مامان قربونت ...
7 اسفند 1391

آغاز تولد گل نازم

سلام عزیز دلم طبق قولی که دادم زود اومدممممممم اول میخوام از اتفاقاتی که تو این 1 سال زندگیت افتاده برات بگم البته خیلییییییییی زیاده و من یه کوچولوش رو برات میگم بهتره که عکس هاش رو بذارم و در موردش یه توضیح کوچولو بدم......       این عکس رو اولین روز تولدت خاله سحر تو بیمارستان ازت گرفت عزیز دلم چقدر پاک و معصومانه خوابیدی وقتی یاد روزای اول تولدت میفتم دلم میخواد یه نی نی دیگه بیارممممم    وزن تولد 3400 قد 50 دور سر 32     ...
7 اسفند 1391

1 ماهگی گل نازم

گل مامان تو این عکس تقریبا 1 ماهه شدی مامان جون آماده ت کرده بود تا با بابایی ببریمت دکتر آخه وقتی کوچولو بودی بعد از خوردن شیر خیلی بالا میاوردی و منم خیلییییی میترسیدم و چندین بار بردمت دکتر که میگفتن عادیه ولی من نگران بودم اما خدا رو شکر بعد از 6 ماهگی کاملا خوب شدی   ...
7 اسفند 1391

2 ماهگی گل نازم

این جا هم عزیز دلم 2 ماهه شده و حسابی بزرگ و خانوممم حس میکردم اگه 1 ثانیه نمینمت قلبم وایمیسته راستی یادم رفت بگم از لحظه تولدت تا حدود 2 ماهگیت شبا اصلااااااااا نمیخوابیدم و تا صبح نگات میکردم مبادا خدایی نکرده اتفاقی برات بیفته اخه خیلی کوچولووووووو بودی مامانی خاله سحر عاشق این عکست و البته عاشق تو هر 5 شنبه به عشق تو میاد خونه مامان جونی تا باهات بازی کنه ایشالا خدا زودی یه نی نی ناز بهش بده..... ...
7 اسفند 1391

3 ماهگی گل نازم

فرشته ی مهربون مامان و بابا اینجا 3 ماهه شده و فکر کنم روز چهارم عید بود و بهترین و خاطره انگیز ترین عید با وجود نازنین تو بود.این عکس همراه بابا جون هست که واقعااااااااااا عاشقته فامیلای بابایی از تبریز اومده بودن و با اونها رفتیم پیک نیک تو هم دخمل خوبی بودی و اصلا اذیتمون نکردی و کلا تو چادر بودی یه موقع سرما نخوری  ...
7 اسفند 1391

4 ماهگی گل نازم

خوشگل مامان روزهای با تو بودن به سرعت میگذره و من دلم برای تک تک لحظاتت تنگ میشه.  این جا 4 ماه از با هم بودنمون گذشته و من به خود میبالم برای وجود تو در کنارمممم روزهای اول تولدت موهای مشکی و خیلی زیادی داشتی اما از 3 یا 4 ماهگی شروع کردن به ریختن   ...
7 اسفند 1391

5 ماهگی گل نازم

عشق مامان 5 ماهه شده و دیگه کم کم داره غذا میخوره و عاشق سرلاک هستی ولی سوپ اصلا دوس نداری تازه نشستن رو یاد گرفتی و میشینی  وقتی این همه تغییر رو تو وجودت میبینم باورم نمیشه یه روزی تو همون آدرینا کوچولو بودی که همش میخوابید. ...
7 اسفند 1391

نیم سالگی گل نازم

هوراااااااااااااااا بالاخره دخترم 6 ماهه شد فک میکردم 6 ماهت که بشه بزرگ میشی و من کارم راحت تر میشه زهی خیال باطل روز به روز شیطون تر میشی و نگهداریت سخت تر اگه مامان جون نبود که از تو نگهداری کنه من واقعاااااااااا نمیتونستم هههههههههه نیم سالگیت یه کیک کوچولو خریدیم و یه جشن کوچولووووووو گرفت یم ...
7 اسفند 1391