آدریناآدرینا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 3 روز سن داره

بهترین هدیه ی زندگی مامان و بابا

هفده ماهگی

عسل مامان نفس مامان جیگر مامان عشق مامان امروز هشتم دی ماهه عزیزمممممممممممممم   الان 1.20 دقیقه ست که 17 ماهه شدی هوراااااااااااااااااااا....................     ...
10 خرداد 1392

شعرهای کودکی

مامانی برات چند تا  شعر میذارم این جا شعرهایی که از وقتی دنیا اومدی من و بابایی و مامان جونی برات میخوندیم تا بخوابی یا بعضی وقتا باهاشون برقصی عروسک قشنگ من قرمز پوشیده تو رختخواب مخمل آبیش خوابیده یه روز مامان رفته بازار اونو خریده قشنگ تر از عروسکم هیچکی ندیده عروسک من چشماتو باز کن وقتی که شب شد اونوقت لالا کن                                                                              &nb...
29 ارديبهشت 1392

500 روزگی

سلاااااااام سلاااام اومدم 500 روزگی دختر گلم رو بهش تبریک بگم و برم البته از این جریان 500 روزگی خبر نداشتم تا دیروز خاله پگاه برای آرش جونمون یه کیک گرفته بود با شمع 500 که ازش پرسیدم گفت 500 روزگی آرش و منم به خاله پگاه تبریک گفتم بابت این مبتکر بودنش بعدش هم خاله الناز گفت برای ادری هنوز دیر نشده و فردا 500 روزه میشه عزیز دلم فرشته ی خوشگلمممممم 500 روزگیت مبارک همیشه لبت خندون امروز اگه هوا خوب باشه میخوایم با دوستامون بریم پارک بانوان دیروز که بارون و طوفان شدیدی گرفته بود
24 ارديبهشت 1392

شیطونی های جور و واجور

سلام کوچولوی دوس داشتنییییییییییییییییییییییی مامان جونی یه هفته ای مریض شدی و حالت اصلا خوب نبود همش تب میکردی و بالا میاوردی و بهانه میگرفتی همون روز اول بردمت دکتر که گفت گلوت چرک کرده بهت دارو داد ولی تا چند روز بعد حالت بد بود ولی خدا رو شکر الان خوبی تو اون یه هفته همش خونه بودی و حسابی حوصله ت سر میرفت. ولی به محض اینکه حالت بهتر شد با بابا جون بردیمت گردش و از فردای اون روز هم هر روز و بعضی وقتا روزی 2 بار با مامان جون میرفتی پارک و کلی تاب و سرسره سوار میشدی و شب وقتی بابا جون میومد خونه و میگفت ادرینا امروز رفتی ددر تو هم با هیجان و تند تند شروع میکردی به تعریف عزیزم..... چند روز پیش که با مامان جون میرفتین پارک منم حو...
18 ارديبهشت 1392

خدایاااااااااااا هیچ وقت هیچ نی نی مریض نشه

دختر گلم امروز هانا جون دختر خاله سمیرا که یکی از دوستای نی نی دی ماهمون هست که تو ایرانم نیستن عمل داره چند تا غده زیز بغلش هست که امروز در میارن حالم خیلی خیلی بده دلم همش پیش خاله سمیراست طفلی دست تنها ایشالا به امید خداااااااا عمل جوجو کوچولومون خوب باشه و مامانش از نگرانی در بیاد دیشب همش تب داشتی و من اصلا نخوابیدم و همش بالا سرت بودم تا تبت بیاد پایین وسطای شب دیگه کم کم تبت اومد پایین منم خوابیدم همش خواب خاله سمیرا و هانا رو میدیدم که تو بیمارستانن. خدای عزیز و مهربونم خودت کمک کن تا هانای خوشگلمون عملش با موفقیت انجام بشه و حالش خوب خوب بشه و تا مامان مهربونش از نگرانی بیاد بیرون.آمین!!!!!!!!!!!!!!! اینم عکس هانا جونمونه ک...
10 ارديبهشت 1392

بهار و هوای بهاری

فرشته ی مامانی سلام گلم بازم مامان اومد تا از شیرین کاری ها و شیطونی ها و خنده هات بگه عزیزمممم اول از همه بگم مامان جونی نیم ساعت پیش با یه موتور برای ادری جوجو اومد خونه جیگر مامانی انقدر ذوق زده شدی بلند بلند میخندیدی الانم داری باهاش بازی میکنی و روی موتور یا نمیدونم چهار چرخ میشینی و اهنگش رو میزنی و شروع میکنی به رقصیدن بعدم پیاده میشی و هلش میدی..... دست مامان جون جونی درد نکنه که دخمل گلم رو یه عالمه خوشحال کرد                                 چند روز پیش با مامانی جون رفتیم خرید و برای تو ناز گلم یه عینک دودی خریدم تو کالسکه ت کل...
7 ارديبهشت 1392

16 ماهگی یه فرشته

عشق مامانی فردا 16 ماهه میشههههههههه الهی فدات بشم عزیزم دیروز که داشتی بدو بدو میکردی برای خودت و میخندیدی و خوشحال بودی یاد روزهای اول تولدت افتادم باورم نمیشه دختر نازم کوچولوی مهربونم انقدر بزرگ شده باشه  آدرینای عزیزم نمیدونی که مامان چقدر دوست داره و بهت وابسته س دخترم حتی دلم نمیخواد یه لحظه ازم دور باشی سه شنبه یازدهم اردیبهشت ماه روز مادر و منم بالاخره مامان شدمممم و این برام بهترین کادو اولین باری که تو جوجو اومدی تو دل مامان و رفتم سونوگرافی و دکتر گفت نی نی تون سالمه و قلبش هم میزنه دقیقا روز مادر بود واااااااای که چه روزی بود تو آسمونا بودم یکی اومده بود تو وجودم تا برای همیشههههه کنارم باشه مال خودم با...
7 ارديبهشت 1392

سفر آنتالیا

سلام عزیز مامانی شیطونم خوشگلمممممممممممم خوبی؟؟؟ عید امسال هم تموم شد و مامانی با انرژی مثبت کنارتههههههههههه عید خیلی خیلی خوبی بود و به هممون خوش گذشت و تا تونستیم از تعطیلاتمون استفاده کردیم تو هم دخمل خوبی بودی و اذیتمون نکردی ولی تا دلت بخواد شیطونی کردی........... حالا از سفرمون میگم برات..... نهم فرودین ساعت 10.30 پرواز داشتیم به سمت اسپارتا که از اونجا با اتوبوس بریم بریم آنتالیا پروازمون 1.30 تاخیر داشت و بعد پرواز کردیم و تو هم تو هواپیما خوابیدی و موقع ناهار که شد بیدار شدی و یه عالمه خوراک گوشت خوردی که من کلی ذوق کردم نوش جوووووونت مامانی.... خلاصه رسیدیم اسپارتا و بعد با اتوبوس رفتیم به سمت انتالیا شهر...
26 فروردين 1392

در آستانه ی نوروز

سلام بهترین بهونه واسه زندگی نازگل مامانی 3 ساعته بیشتر به سال تحویل نمونده و خوشحالم از اینکه تو فرشته ی مهربون رو در کنارمون داریم دیشب هم آخرین سه شنبه ی سال بود و چهارشنبه سوری و البته تولد مامانی بیرون نبردیمت چون خطرناکه و ممکن بود صدا اذیتت کنه امروز صبح هم از خواب بیدار شدیم و کلی عکس با هفت سین و کیک تولد انداختیم تا بعدها با دیدن این عکس ها روزهای خوب برامون زنده بشه امسال مادربزرگ من اومده خونه مامان جون و همه واسه دیدن مادربزرگ میان خونه مامان جون پس احتمالا دو روز اول خونه هستیم و بعد شروع میکنیم به عید دیدنی امیدوارم امسال سال خوبی برای همه باشه مخصوصا برای دختر نازم تنها آرزوم سلامتی و خنده ی تو عز...
19 فروردين 1392

عید دیدنی

سلااام ملوسکم عیدت مبارک دختر خوشگلمممممممم امروز روز چهارم عید هست و دید و بازدید هامون هم تموم شده قراره فردا یه مسافرت کوتاه با باباجون بریم مکانش هنوز معلوم نیس میخواستیم بریم چالوس اما خاله سحر چالوس بود و گفت هوا سرده شاید بریم الموت شاید کاشان و شاید اصلا نریم     امروز هم با بابا جونی رفتیم و با عیدی هات برات عروسک خریدیم چند تا هنوز عیدی هات تموم نشده هااااااااااا............ تو مهمونی ها انقدر شیطونی میکنی و به همه چی دست میزنی که دلم میخواد زودتر برگردیم خونه خودمون چون خونه خودمون همه جا از دست تو پاک سازی شده و خیالم راحته. مامانی قربون دختر شیطونش بره الهیییییی اینم چند تا عکس از عید و عید...
19 فروردين 1392