آدریناآدرینا، تا این لحظه: 12 سال و 4 ماه و 8 روز سن داره

بهترین هدیه ی زندگی مامان و بابا

شیطونی های جور و واجور

1392/2/18 13:14
نویسنده : سیمین
247 بازدید
اشتراک گذاری

سلام کوچولوی دوس داشتنییییییییییییییییییییییی

مامان جونی یه هفته ای مریض شدی و حالت اصلا خوب نبود همش تب میکردی و بالا میاوردی و بهانه میگرفتی همون روز اول بردمت دکتر که گفت گلوت چرک کرده بهت دارو داد ولی تا چند روز بعد حالت بد بود ولی خدا رو شکر الان خوبی تو اون یه هفته همش خونه بودی و حسابی حوصله ت سر میرفت.

ولی به محض اینکه حالت بهتر شد با بابا جون بردیمت گردش و از فردای اون روز هم هر روز و بعضی وقتا روزی 2 بار با مامان جون میرفتی پارک و کلی تاب و سرسره سوار میشدی و شب وقتی بابا جون میومد خونه و میگفت ادرینا امروز رفتی ددر تو هم با هیجان و تند تند شروع میکردی به تعریف عزیزم.....

چند روز پیش که با مامان جون میرفتین پارک منم حوصله م سر رفته بود و به مامان جون گفتم کالسکه ت رو ببریم و منم میام

واااااااااااای که چقدر شیطونی من که نتونستم یه لحظه کنترلت کنم طفلی مامان جون هر روز چیکار میکنه با تووووووووو

قربونت برم من ایشالا همیشه سلامت باشی و شیطونی کنی.

راستی هانا جونی هم عمل کرد و خدا رو شکر غده ش به خاطر واکسن بوده.

حالا چند تا عکس از شیطنت های اخیر......

مامانی آخه اینجا جای خوابیدنههههههههتعجب  

                     

 

 

دخملی کالسکه برای شماست که بشینی توش نه اینکه هلش بدی

                       

 

 

مامانی این سطل آشغاله نه صندلی روزی چند بار میری تو اشغالی میشینی و کلی کیف میکنی......البته اشغالی هست اما دمپایی روفرشی هامونو توش میذاریمااااااااا

                                           

 

روزی که با هم رفتیم پارک رفتی نشستی تو چمن ها و میخواستی چمن رو بکنی ولی یه دفعه قیافت یه جوری شد از دست زدن به چمن بدت اومد فکر میکردی مو هستلبخند

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)