پاییز
سلااااااااام عزیز مامانی
قربون گل دخترم برم من که هر روز ماه تر و خانوم تر و بزرگ تر میشه و خدا رو شکر می کنم که شاهد اینهمه زیبایی وصف نشدنی هستم.
جونم برات بگه که عسل مامانی یه ماهه که میره مهد کودک و خیلی هم خوشحالی و دوستات و خانوم مربی ت خاله شبنم رو دوست داری..
روز اول که رفتیم مهد و شما رفتی داخل کلاست پشت در منتظر موندم تا بهونه مامانی رو بگیری و بیای بیرون اما هیچ خبری از گل دخملی مستقلم نشد که نشد موقع اومدنم می گفتی هنوز خونه سازی بازی نکردم نمیام
نقاشی خوشگلم کلی پیشرفت کرده و به بازی های تنهایی ت خیلی بیشتر علاقه مند شدی و یه مامان مهلبون هم برای عروسکات هستی و بهترین عروسکات کچل و طلا هستن که هیچوقت جدا نمی کنی از خودت
فصل پاییز هم از راه رسیده و مثل دو سال قبل از حالا در تدارک و فکر جشن تولدت هستمممممم و بهتر از سال های قبل برگزار بشه و بیشتر به عزیزکم خوش بگذره و خاطره خوش بمونه...
و حالاااااااا یه خبر خیلی خیلی خوشششششش
سام کوچولوی عزیزمون متولد شد و مث یه فرشته ی کوچولو
ادرینا جونم خیلی سام کوچولو رو دوس داری و به من میگی برام سام بیار که خونه خودمون بمونه.
بریم عسک بازی..............
اینم سام جیگرموووووووووووون و جشن 10 روزگی ش
تولد بابایی مهربووووووووووووون
امیر کبیرااااااان
خوشگلاسیون دخمل قرتی
جشن روز اول مهر و حیات مهد خاطره
اینم یه سری از مسافرت ها و گردش های تابستون
به امید دیدااااااااااااااااااار