آدریناآدرینا، تا این لحظه: 12 سال و 3 ماه و 1 روز سن داره

بهترین هدیه ی زندگی مامان و بابا

عاشق خنده هاتم عزیزم همیشه بخند

بدون عنوان

دختر مامان سلام  امروز بعد از مدت هااااا اومدم برات بنویسم یهو دلم برای اینجا و روزهایی که برات مینوشتم تنگ شد  وقتی کوچیکتر بودی و من از هر روزت با ذوق مینوشتم الان دیگه حسابی خانومی شده برای خودت ۵ ساله ت ۲ ماهه که تموم شده و یه برادر کوچولوی شیرین و ناز داری که خیلی دوسش داری با اینکه داداشی خیلی شیطونه و گاهی اذیتت هم میکنه🤗🤗 مامانی دوست دارم پرنسس زیبای من
27 بهمن 1395

خبر خوووووب

ناز گل مامان سلااااام ببخش که خیلی کم میام عزیز دلممممم اومدم یه خبر خیلی خوب بهت بدم قراره تا 5 ماه دیگه صاحب یه برادر کوچولوی نازنازی مث خودت بشی و از این بابت خیلی خیلی خوشحالی خوشگلم و هر روز یه اسم جدید برای نی نی انتخاب میکنی.... سر فرصت حسابی میام و از اتفاقات اخیر می گم برات بووووووس
17 ارديبهشت 1394

سه سالگی عشقم و نفسم و بسسسسس

سلاااااااااااااام بر دخملک سه ساله ی خودمممممممممممم عزیز مامانی تولدت مبارک فرشته ی مهربونمممممممممممم امروز تقریبا 2 هفته ست که 3 ساله ت تموم شده و وارد چهار سالگی شدی مث همیشهههه بازم باید بگم انقدر دیر به دیر وبت رو اپ می کنم یادم میره چی بنویسم و از چیا بگممممممم عکساتو و میذارم با کمی توضیحححححح . فک کنم 3 ماهی هست ننوشتم برات ولی عکسایی که ازت میگیرم اونایی که برای وبت انتخاب میکنم تو یه فولدر جدا میریزم که حداقل با عکسات کمی بتونم بنویسم هههههههه     اولین کاردستی شما تو مهد کودک به کمک خاله شبنم   بدون شرححححححححححححححححح   پاییز امساااااااااااال و جا...
22 دی 1393

پاییز

سلااااااااام عزیز مامانی قربون گل دخترم برم من که هر روز ماه تر و خانوم تر و بزرگ تر میشه و خدا رو شکر می کنم که شاهد اینهمه زیبایی وصف نشدنی هستم. جونم برات بگه که عسل مامانی یه ماهه که میره مهد کودک و خیلی هم خوشحالی و دوستات و خانوم مربی ت خاله شبنم رو دوست داری.. روز اول که رفتیم مهد و شما رفتی داخل کلاست پشت در منتظر موندم تا بهونه مامانی رو بگیری و بیای بیرون اما هیچ خبری از گل دخملی مستقلم نشد که نشد موقع اومدنم می گفتی هنوز خونه سازی بازی نکردم نمیام نقاشی خوشگلم کلی پیشرفت کرده و به بازی های تنهایی ت خیلی بیشتر علاقه مند شدی و یه مامان مهلبون هم برای عروسکات هستی و بهترین عروسکات کچل و طلا هستن که هیچوقت جدا...
25 مهر 1393

30 ماهکی

سلاااااااااااااااام عشق خوشکلممممممممممممم بالاخره اومدمممممممممممممم دلمممممممم برای وبلاگت یه عالمممممممم تنگ شده ولی متاسفانه فرصتش رو ندارم تو این چند ماهه کلی گرفتار بودم اولش که مراحل جیششششششش رو به سختی بشت سر گذاشتیم و بعد هم درگ یر عوض کردن خونمون بودیم و بالاخره بعد دو سال سختی رفتیم خونه خودمون و خیالمون راحت شدددددددددددد گل دخترم تا 8 روز دیگه سی ماهگی ش تموم میشه و یه خانوممممم شده و همدم مامانی تو همه روزای زندگی............. یه خبر خوووووووووووووووووووووووب . . . . . خاله سحر و عمو مجید به امید خدااااااااااااا تا کمتر از دو ماه دیگه مایی خوشگلشونو در اغوش م...
30 تير 1393

بعد از یه غیبت طولانی

سلاممممممممممم بعد از یه مدت طولانی خیلی روزا دلم هوای وبلاگتو میکنه که مثل گذشته بیام و لحظه لحظه ت رو بنویسم اما متاسفانه هنوز نت نداریم خونمون و هر وقت بخوام نمیتونم بیام امروز اخرای ماه فروردین سال 93 هستش و سال هم در کنار عزیزای دلم نو شد با یه عالمه خاطره های خوب حرف خیلیییییی دارم اما یادم نیسسسس عکساتو میذارم و میگم برات فقط در حال انجام گرفتن از بوشک هستم ولی هیچ علاقه ای نداری فقط روز اول همکاری کردی الان دیگهه بوشکت نمی کنم تا بالاخره یاد بگیری   سرگرمی روزا تو خونه همهرو دور هم جمع می کنی و مشغول بازی میشی         سال قبل اصلا برف بازی دوس نداشتی اما ام...
23 فروردين 1393

جشن تولد دو سالگی

فرشته ی خوشگلمممممممم سلام طبق قولم اومدم عکسای تولدت رو بذارم جشن تولد گلدونه ی مامان و بابا 20 دی تو خانه ی بازی رویای کوچولوها بود. اولین جشن تولدی بود که اینهمه به تو و همه ی دوستات خوش گذشت همتون حسابی بازی کردین و کیففففففففففففف مامان و باباها هم با خیال راحت نانای نای کردن به خاطر اینکه همش مشغول شیطونی و بازی بودی و خسته شدی خیلی عکسات خوب نشد قبلش هم رفتیم اتلیه و از عکس و لباس عوض کردن کلافه شدی ولی در کل جشن تولد امسالت هم برای هممون خاطره خوبی رو به جا گذاشت. الهی همیشه تنت ساااااااااالم باشه و برامون شیطونی کنی و بخندی. راستی امروز برای اولین بار با بابایی بردیمت سینما برقا که خاموش شد گفتی برق...
29 دی 1392

24 ماهگی و دو سالگی عزیز دلم

گل دختری مامان سلام 2 سالگی ت مبارک عشق مامان دختر نازنینمممممممممم امروز یازده روزه جیگر مامانی 2 ساله شده قربونش برم من روز تولدت کنار خاله جونی و مامان جونی و بابایی یه جشن کوچولو گرفتیم و انشالا فردا جشن تولدت در کنار همه دوستا و فامیل هامون هست که قراره خیلی بهمون خوش بگذره تم تولدت که فقط در حد لباس و کیک هست بابانوئل هست چون مامانی هنر بیشتری نداره دفعه بعد با کلی عکس خوشگللللللل از تولدت میام بوووووووووس   شب یلدا کنار بابایی مهربون     8 دی       ...
19 دی 1392

23 ماهگی

عسل مامانی با یه عالمه دل تنگی و بوووس سلاممممممم خانوم طلای مامان تا چند روز دیگه 2 ساله و میشه با کلی خاطره های خوب و شیرین مخصوصا برای مامان و بابا خدا رو شکر به خاطر فرشته ی مهربون و گل چند روزه که در حال تدارک برای جشن تولدت هستم عزیزم ایشالا 20 دی ماه که بعد محرم و صفر هست برات تولد میگیریم و البته یه تولد هم 4 بهمن با دوستای دی ماهی گلت داریم. این چند وقت نتونستم برات عکس بگذارم الان چندین تا از عکسای خوشگلت رو میذارم/                       ...
17 آذر 1392